این روزها.....
عطر یاسم....باغ گیلاسم هر روز که میگذره ثانیه به ثانیه اش خاطره ست....هر لحظه با مزه تر و بازیگوش تر میشی گریه هات لوس لوسی شده.....وقتی چیزی میخوای یا میخوای بابا ببردت بیرون بغض میکنی....توی خواب دست میزنی.....در حین بازی یهو رو زمین دراز میکشی....پرینتر بابا رو روشن و خاموش میکنی.....مدادو خودکارو ماژیکای بابا رو هی میذاری تو دایره های سر جاشون هی برمیداری.....Dvd player رو هل میدی تا از پشت میز بیافته....طی سه جلسه ست بابا میبردت حمام و من میام میشورمت و از حمام کردن لذت میبری.....اسباب بازیهاتو تق تق میزنی بهم....موبایل و میذاری تو لیوان و لیوان و به زور میذاری تو پارچ آب.... سر بطری آب معدنی رو میذاری روشو بر میداری اونم درسته درست...